22.خدا کم گذاشتی !

ساخت وبلاگ
میدونی من یه طوریم که وقتی خیلی ناراحت میشم یا وقتی عصبانی میشم بعدش دیگه هیچ یادم نمیاد یعنی بخوابم بلندشم حتی اگه باهم قهرم کرده باشیم میام مثل قبل شاد و خندون یه سلام چطوری بلند میگم و توقع دارم توام همینطوری جوابمو بدی چون اصلا یادم نمیاد دو ساعت پیش یا مثلا شب قبل چی گذشته همش مربوط میشه به قبل خواب من همرو همونجا جا میزارم .باهمه همینطوریم نکه فیلم بازی کنما یادم میره ...قبلنا اینطوری نبودم مغزم اینطوری شده همش چیزارو یادم میره ولی اگه بخوام یادم میاد اصرار کنید یادم میاد خودمم دلم نمیخواد در ظاهر آرومم و چیزی تو سرم نیست از اتفاقات ، ولی تو ضمیرم خودمم میفهمم که یوقتا مخم داره سوت میکشه و آلارم میده واسه همین یهو یادم میوفته چه اتفاقی افتاده من خودم میخوام یادم نباشه بهم چی گذشته فقط برای چند ساعت وگرنه فراموش کار نیستم ...باید استوری بزارم اینو ^__^ ولی نمیزارم بزار فکر کنن فراموش کارم یا هرچی ... 22.خدا کم گذاشتی !...ادامه مطلب
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 120 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

میدانی ؛ یک جایی باید دست بعضی از رویاهایت را بگیری ببریش لب بلندترین نقطه ی شهر بگویی : عزیزم ! رویای من ! دیگر دوستت ندارم ... و از همانجا پرتش کنی پایین ! چون رویای تو ، سهم تو نبوده سهم دیگران بوده و باید رهایش میکردی ... سهمم نبود پرتش کردم از بلند نقطه ی نگاهم دورش کردم و خودم را در آغوش کشیدم بوسیدمش دستی به موهایش کشیدم گفتم : مبادا دل من غصه خوری .. دستش را گرفتم با هم پله های عزلت را تک تک شمردیم : یک شب تنهایی ،دوشب تنهایی ، سه شب تنهایی ... و دست آخر من و من ... ! بیچاره دلم ... 22.خدا کم گذاشتی !...ادامه مطلب
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 126 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

پارسال یکی دوباری که رفتم همایش صبا  از تو ایستگاه مترو قهوه میخریدم اسپرسوش مضخرف بود ترکشم بپای اونجا نمیرسید اصن کلا همش آب بود فقط بدرد همون میخورد بخوری بری تمام زبونم اون دوسه روز سوخته بود  :)) ولی مجبور بودم دیگه که تو همایش حداقل برای یکی دوساعتم که شده پلکام نیوفته فکر کنم اون موقعم چهارشنبه بود که یادش افتادم نه بخاطر اینکه دارم قهوه میخورم :) اصن بیخیال این حرفا چه یهویی دلم برا قض تنگ شد ^-^ حتما میرم میبینمش چهارتا تیکه ام بارم (مسخرم میکنه )میکنه میام :)))  چقدر خوش میگذشت اون موقع ها ... 22.خدا کم گذاشتی !...ادامه مطلب
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 113 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

هیس ! اینجا عاشق ها محکومن !

از ماجرای عاشق شدنتان برای کسی نگویید .
این روزها عاشق شدن مثل سیگار کشیدن است همه بهش مبتلا هستن ولی به عاشق ها به چشم یک مجرم نگاه میکنند انگار که عشق همان گناهیست که بشر را بیچاره کرده ...

+ نویسنده ...

image

22.خدا کم گذاشتی !...
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 152 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

به تو گفتم: «گنجشک کوچک من باش
تا در بهار تو من درختی پرشکوفه شوم».
و برف آب شد، شکوفه رقصید، آفتاب درآمد.
من به خوبی ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبی ها نگاه کردم
چرا که تو خوبی و این همه اقرارهاست،

بزرگ ترین اقرارهاست.
من به اقرارهایم نگاه کردم
سال بد رفت و من زنده شدم
تو لبخندی زدی و من برخاستم
دلم می خواهد خوب باشم
دلم می خواهد تو باشم و

برای همین راست می گویم
نگاه کن! با من بمان...

#احمد_شاملو

22.خدا کم گذاشتی !...
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 122 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

عرضم به خدمتتون که من الان یه بادکنک هلیمیه  آبیم ^__^ 

به تختم فقط وصلم که هوا نمیرم :)) 

همونقدر سبک و آروم همونقدر آبی ...

آبی ..

آبی ...

آبی آسمانی ...

آبی نوزادی ..

چه حسه خوبی دارم ^-^ 

مرسی از اونایی که باعث این حس خوب شدن ^_^ 

امیدوارم شما هم حس آبی بودن و بادکنک هلیمیه آبی آسمانی تجربه کنید ^__^

22.خدا کم گذاشتی !...
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 134 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

» نمایش این صفحه بدین معناست که نویسنده وبلاگ یک مطلب را بصورت رمزدار درج کرده است و برای مشاهده کامل مطلب نیازمند آن هستید که کلمه عبور مرتبط با این مطلب را دانسته و وارد کنید.

22.خدا کم گذاشتی !...
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 133 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

میگن که : 

از دختری که موهای کوتاهشو میخواد بازم کوتاه کنه بترسین چون از همه چی میتونه بگذره -__- 

الان باید ازم بترسید ^___^ 

ولی آخه من از ترشی نمیتونم بگذرم :( 

چرا دروغ میگن ؟! :/

22.خدا کم گذاشتی !...
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 131 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

کوچ باید از این باغ بی برگی وسرد
پرواز باید از شهر بی مهری و مرگ
فردا زمستان است
میخوانندم مرا هر دم به خویش
آغاز باید در فصل بی هم نفسی و درد ...

22.خدا کم گذاشتی !...
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 142 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 1:28

وی احساساتش خلاصه میشد در چهار خط دست نویس هایش که از قلبش و فکرش میچکید ... 

وی از این لوس بازیا و خالی بندیا و ابراز محبت های زورکی و دروغکی خوشش نمی آمد ... 

وی همیشه خواب بود ...

وی در بند چیزی نبود ...

وی اصلا درگیر چیزی نبود ...

وی را متهم به جوگیر بودن کرد -__- 

جوگیری فاز رمان و تاتر و قصه و شعر و ادبیات و موسیقی -__- 

چرا ؟!! 

_سزای ما ملیجک نشدنمون بود که جوگیرشدیم حتما!!  ://

22.خدا کم گذاشتی !...
ما را در سایت 22.خدا کم گذاشتی ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghalambafi بازدید : 121 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1396 ساعت: 19:55